جانمازم نمره! خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست من نمیدانم که چرا میگویند مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید باید از مردم دانا ترسید! باید از قیمت دانش نالید! وبه آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم من به گور پدر علم و هنر خندیدم...!!!
چه شود گر نظري بر دل زار ما كني؟
نگهي بر قَدَر و بر شب تار ما كني؟
چه شود در گذري از گنه و خطاي ما
گذري از سر لطفت به سراي ما كني
روز و شب قصه ببافم به اميد آنكه تو
بپذيري عذر ما را درِ خانه وا كني
به لبم نام تو و بر دل من نشان تو
شنوي درد من اما نروي دوا كني
دل من چاره ندارد ز كمند قهر تو
بُكُشي يا نكُشي عمر مرا فنا كني
همه ي دار و ندارم به فداي ناز تو
به خدا منتظرم قرض مرا ادا كني
در سرم هواي عشق است
مستي ام براي عشق است
روح من فداي جانان
جان من فداي عشق است
نامدم به اين سرا چون
هستي ام فناي عشق است
نشنوم بجز كلامت
ناي من نداي عشق است
غير تو نبوده دردي
سوز من جزاي عشق است
تا توئي اميد جانم
حامي ام هماي عشق است
قاضي ام قضاي عشق و
شاديم رضاي عشق است
وعده ات وفا ندارد
بهره ام جفاي عشق است
اي اميد نازنينم
مرگ من بهاي عشق است
با تو من كنم صفا چون
وصل من لقاي عشق است
آه من صداي عشق و
اشك من جلاي عشق است
جز تو من غمي ندارم
غصه ام بقاي عشق است
خنده ات شفاي عشق و
چاره ام دعاي عشق است
تارو پود من ز مهرت
جامه ام رداي عشق است
كار تو بناي عشق و
چهره ام نماي عشق است
عندليب باغ سبزم
ناله ام نواي عشق است
تو خورشيدي، تو مهتابي.......تو بر تشنه لبان آبي
تو ماه روشني نوري..........تو از هر ظلمتي دوري
تو شمع محفل مائي......كه مي تابي به هر جائي
تو پيماني، تو اميدي..........تو ماه من، تو ناهيدي
تو از غمخانه ي آهي........تو داغ سينه اي گاهي
تو در جمع مهان ماهي.....چه از آئينه مي خواهي
تو خورشيد مني يكدم...........بر آ از قله ي ماتم
تو را ناگفته مي خوانم.......تو را ننوشته مي دانم
تو را پيوسته مي جويم......تو را مستانه مي بويم
من از كار تو حيرانم...............من از نار تو ويرانم
كه سوزاندي دل زارم...........كه بنهادي دگر بارم
كه بردي از دل آرامم.............نبودي جز دلارامم
بيا تا دست هم گيريم..........بيا تا يار هم باشيم
بيا تا دست هم گيريم..........بيا تا يار هم باشيم...
ای یار من، ای یار من، تیمار من مه پاره ام گنجینه اسرار من، باز آ به این کاشانه ام ای مونس شبهای من، ای قصۀ غم های من آمال رؤیاهای من، تنها توئی افسانه ام ای چشم خون ای چشم خون، بر گونه ام اشکت نگون از روزگار بدشگون، گشتم زبون، بیچاره ام بی آبرویم کرده ای، از چشمه دورم کرده ای هم آب جویم کرده ای، اما شکایت کرده ام؟ ما را ز پیش خود مران، چون می روی؟ قدری بمان باز آ به تن، باز آ چو جان، در قلب من، در خانه ام هم غایبی در ظاهرم، هم حاضری در باطنم هم من توئی، هم تو منم، بی تو ز خود بیگانه ام گه وعدۀ فردا دهی، گه قول دیدارم دهی پس چون مرا تنها نهی؟ از کار تو درمانده ام هم اولی هم آخرم، هم مجرمی هم داورم بر لطف و قهرت حاضرم، لطفی بکن دیوانه ام یکدم مرا آواز گو، یک نکته بر همراز گو نجوای عشقم بازگو، آرام و سر در شانه ام دستان تو چون حلقه ای، زلفان تو چون پرده ای بگشاده لب از خنده ای، مفتون تو فتانه ام باز آ پری سا هر زمان، جامی بده جان می ستان خاموش و آرامم بخوان، شمع تو را پروانه ام
بی عشق تو معشوق من، عاشق نیم جز در سخن
شوری به جان من فکن، درده ندا آماده ام
ما را تو شیدا کرده ای، مثل زلیخا کرده ای
القصه رسوا کرده ای، از یاد تو سرگشته ام
بس کن دگر نارم مشو، در چشم من خارم مشو
بغض دل زارم مشو، از هجر تو وارفته ام
یک امشبی اغماض کن، در را برویم باز کن
هم عشوه و هم ناز کن، بیچاره و دیوانه ام
برق نگاه من توئی، ورد زبان من توئی
شمع سرای من توئی، باز آ به این ویرانه ام
ای روی تو چون ماه من، ای کوی تو در راه من
ای خوی تو دلخواه من، مفتون تو مستانه ام
به وبلاگ من خوش آمدید.
هدف این وبلاگ ترویج اندیشه ها و جملات مثبت است برای رسیدن به یک زندگی موفق.
سروده هاي خود را نيز در اين وبلاگ منتشر مي كنم. استفاده از آنها با ذكر منبع بلامانع است.
با ثبت نظر و ارسال مطلب همراه ما شوید.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
پندار نیک،
گفتار نیک،
کردار نیک و آدرس
mojyba.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.